دکتر حسین فاطمی + دانلود 2 کتاب
سردار بزرگ نهضت ملی ایران شهید دكترحسین فاطمی
اومیتواند آموزش دهنده همه وطن دوستان باشد(دكتر محمد مصدق)
اگر قرار باشد زندگی قهرمانان معاصر ایران و شاید جهان توصیف شود بی شك یكی از برترین رتبه ها به سردار بزرگ نهضت ملی ایران ((شهید دكتر حسین فاطمی)) ، تعلق دارد ، اویكی ازشیرمردان روزگار بود وحقوق ملت برای او یك مساله واقعی بود و بهای تلاش در راه استقلال و دموكراسی ایران را با خون خود داد.
كودكی و جوانی: در یکم مهرماه سال 1299 هجری خورشیدی که دقیقا روز عاشورای آن سال بود، پس از سه پسر ویك دختر ، آخرین فرزند سیف العلما روحانی خوشنام نائینی وسیده طوبی، چشم به جهان گشود و نام او را حسین گذاردند.( برابر با 10 محرم و عاشورای سال 1339 هجری قمری و 24 سپتامبر 1920 میلادی). به واقع باید روزی برسد که این روز یعنی روز اول مهر و ورود به مراکز آموزشی را با یاد این مرد بزرگ آغاز کرده و از همان روز اول ورود به عرصه کسب آموزش، همزمان برای آموختن و وفاداری در درس آزادگی و وطن دوستی با این الگوی آزادگی تجدید عهد کرد. ( استخراج این روز با کمک فراوان سرور بسیار گرامی جناب آقای دکتر سعید فاطمی خواهرزاده این شهید بزرگوار و از اصلی ترین مبارزان همرزم ایشان و همچنین با کمک فراوان سرور بسیار گرامی دیگر جناب آقای خسرو سیف دبیر کل حزب ملت ایران ممکن گردید.)
حسین از كودكی استقلال ذاتی و اتكا به نفس خاصی داشت و غالبا لجاجت و كله شقی وی موجب اصطكاك وی با همسالانش بود كه با پادرمیانی بزرگترها حل میشد.او پس از ورود به دبستان گلزار مورد توجه اكثر معلمان قرار گرفت و پدرش در هر فرصت در تعریف از این پسر چشم سیاه تند میگفت: او سید حسینی است.پس از اتمام تحصیلات ابتدایی به همراه برادرش به اصفهان رفت و درآنجا ضمن ادامه تحصیل، در روزنامه باختر كه متعلق به برادرش بود شروع به فعالیت نمود و گوشه هایی از هوش و استعداد خویش را به نمایش گذارد و تا به آنجا پیش رفت كه مورد تشویق كسانی چون ملك الشعرای بهار،حسام دولت آبادی ودبیر اعظم بهرامی قرارگرفت و سرانجام نیز با معرفینامه آنان در روزنامه ستاره در تهران مشغول به كار شد.شبها در دفتر روزنامه میخوابید و با در آمد آن امرار معاش میكرد و هنوز بیست ساله نشده بود كه عملا" سردبیر روزنامه شد و مورد توجه همه حتی مسئولان سانسور شهربانی قرار گرفت وهمگی اذعان میكردند كه وی به زودی نویسنده چیره دستی خواهد شد .
وی پس از مدتی به تقاضای مصرانه برادرش به اصفهان بازگشت و اداره روزنامه باختر را به عهده گرفت.اولین بار به خاطر دو بیت شعر زیر به زندان افتاد :
این ملك یك انقلاب میخواهد و بس خونریزی بیحساب میخواهد و بس
امروز دگر درخت آزادی ما از خون من و تو آب میخواهد و بس
بعدها او در مقالهای نمایندگان مجلس رضاشاهی را تلویحا"عروسك های خیمه شب بازی نامید و با توجه به سابقه شهربانی از او به زندان افتاد و مدتی هم با افراد شرور و خطرناك هم بند شد تا آنكه پس از شهریور ۱۳۲۰ همه زندانیان سیاسی از جمله حسین فاطمی از زندان آزاد شدند و او به تهران آمده و روزنامه باختر را مستقلا" در تهران راه اندازی نمود و در اولین سر مقاله باختر، عهد خویش را برای استقلال و آزادی ایران به همه نشان داد(یكشنبه ۱۴ تیرماه۱۳۲۱اولین سرمقاله باخترباعنوان(( خدا-ایران-آزادی)) به قلم حسین فاطمی):
« بالاخره باید برویم به نزد پدران.میشود با روی سیاه رفت؟مائیم و آیندگان با خفت و خواری میتوان در گور خفت؟ نه... این امر محال است...در راه انجام مقصود فداكاری میكنیم جانبازی می كنیم و تا لب پرتگاه میرویم ولی مردانه می كوشیم... »
اولین رودر رویی مستقیم وی با رژیم هنگامی رخ داد كه سهیلی در صدد محدود ساختن مطبوعات برآمد و او به تنهایی در برابر رژیم ایستاد و او را شاه سلطان حسین نامید . در ۲۶ خرداد ۱۳۲۲ سرمقالهای با عنوان ((یا مرگ یا زندگی)) چنین نوشت:« ... پیش از هر چیز باید بداند مرگی كه میپذیرد حتما" قرین شرف و افتخار باشد همینطور است آن زندگی كه قبول میكند ودر پناه آن دقایق ایام را سپری میسازد با سرافرازی و شرف توام باشد...برخیز بیدار شو این خواب طولانی افتخار را از دست تو گرفت، تو مفتخر دنیا بودی...حیف از این نژاد كه سرور و سالار دنیا بوده منقرض شود...»سایر مقالات او هم به نحوی اشاره به گذشته پر عظمت ایران دارد و به واقع دكتر فاطمی یك ملی گرای تمام عیار و البته با گرایشات چپ انقلابی و ضد استعماری شدید بود و در عین حال که ملی گرای بزرگی بوده و مخالفت شدیدی با وطن فروشان حزب توده داشت حتی تعالیم مارکس را تعالیم عالیه خوانده و جوانان چپ را در زمره پاک ترین و شریف ترین و منزه ترین جوانان ایرانی میدانست که هوس اصلاح و عظمت ایران را داشته اما عملا بازیچه شهوات شرکت نفت شدهاند( آنچه بعدها معلوم شد دقیقا واقعیت است). وی در این باره مینویسد:« کمال تاسف من از این است که عدهای از پاک ترین و شریف ترین و منزهترین جوانان ایرانی که هوس اصلاح و عظمت وطن را در سر میپرورانند و شور و اشتیاق فراوانی به رهائی کشور از چنگال دزدان و غارتگران نفت دارند، از این مانورهای سیاستهای کهنه کار خدایان نفت گول میخورند و گمان دارند « کار مارکس» یا « لنین» تعایم عالیه خود را در صفحات «بسوی آینده» نشر میدهند؛ در صورتی که بدون کمترین تردید، این عده جوان معصوم در حال حاضر ندانسته بازیچه شهوات جناج انقلابی شرکت نفت هستند... ما حمله از تمام جهات را حساب میکردیم مگر از ناحیه آنها که مدعی آزادیخواهی و دفاع از منافع زحمتکشان هستند...» ( جبهه ملی ایران از پیدایش تا کودتای 28 مرداد/ نگارش کورش زعیم/ ص 123)
او در این مدت ، قلم را نه با دربار و نه با هیچ حزب دیگری به معامله نگذاشت.پس از اتمام جنگ جهانی دوم ، به توصیه عدهای از بزرگان كه استعداد سرشار وی را مشاهده نموده بودند بین اعضا هیاتی كه به پاریس اعزام میشد قرار گرفت و در آنجا با سختی و تنگدستی مشغول به تحصیل در رشته حقوق شد اما ارتباطش را با ایران قطع نكرد و همچنان مقالاتش را برای وطن میفرستاد و روزنامه های چاپ ایران را نیز دریافت مینمود. مهیج ترین مقالات وی در باره مساله آذربایجان نوشته شد. سرانجام پس از ۳سال و چند ماه(از ۱۳۲۳ تا اواسط ۱۳۲۷ ) با رتبه عالی دكترای حقوق خود را با تز وضعیت كار در ایران از دانشگاه پاریس اخذ نمود و علاوه بر آن دیپلم مدرسه هوت اتود انترناسیونال را به ضمیمه دیپلم روزنامه نگاری كسب نمود.در این هنگام دوست بسیار عزیز وهمكار مطبوعاتیش محمد مسعود سردبیر مرد امروز ترور شد و این مساله موجب ناراحتی بسیار زیاد او شد.
پس از بازگشت به ایران مورد استقبال گسترده قرار گرفت اما فقط به دنبال پیشوای خود ،مصدق رفت وپس از مدتی امتیاز روزنامه پرمعنای باخترامروز (باختر + امروز ، از مرد امروز محمد مسعود)به نام او صادر شد. در هشتم مرداد ماه ۱۳۲۸ اولین سرمقاله باختر امروز با عنوان یا مرگ یا آزادی به قلم دكتر فاطمی منتشر شد و بخشهایی از آنان چنین بود:باختر امروز با همان تهور دیروز((باختر)) با همان جسارت و بی پروایی از مصالح علف خورها و با پرهنه ها دفاع خواهد كرد...
اما بیش از چند شماره از انتشار آن نگذشته بود كه در ۱۲ مرداد ۱۳۲۸ مقالهای تحت عنوان این دزدها بازهم سواری میخواهند كار آن را به توقیف كشاند.
تشكیل جبهه ملی به پیشنهاد دكتر فاطمی : این هنگام مصادف بود با اتمام مجلس پانزدهم و بازگشت دكتر مصدق به صحنه مبارزه و بزرگترین مشكل آزاد نبودن انتخابات بود كه با مداخله شاه و ارتش در انتخابات صورت میگرفت ونیز قرارداد ننگین گس- گلشائیان در مجلس بود كه نامه دكتر مصدق خطاب به برخی نمایندگان وحملات شدید باخترامروزتا حدی آن را متوقف كرده بود و همه منتظر نتیجه مجلس شانزدهم بودند.
دكتر مصدق در این باره در خاطرات خود مینویسد : « در انتخابات دوره شانزدهم تقنینیه كه باز دولت در همه جا دخالت می نمود شادروان دكتر حسین فاطمی با من مذاكره نمود كه برای آزادی انتخابات فكری بكنیم و بعد همان نماینده مخالف با قرارداد آمد و گفت اگر شما در انتخابات دخالت نكنید از نمایندگان مجلس پانزدهم و مخالف قرارداد حتی یك نفر هم وارد مجلس نخواهد شد.» دكتر فاطمی همچنین با تلاش فراوان همكاری برخی مدیران جرائد را نیز جلب كرده بود و به این ترتیب دكتر مصدق برای آزادی انتخابات وارد میدان میشود . و طی بیانیهای از مردم میخواهد كه او و یارانش را تنها نگذارند...و در روز ۲۲ مهرماه در دربار تحصن كنند .
صبح روز جمعه ۲۲ مهر ماه ۱۳۲۸ مردم دسته دسته در اعتراض به تقلب در انتخابات به دنبال دكتر مصدق و دكتر فاطمی و برخی دیگر از یاران آنان درخیابان كاخ اجتماع میكنند و۲۰ نفر به نمایندگی ازآنان ازجمله دكترمصدق ودكتر فاطمی در دربار متحصن میشوند و حتی دست به اعتصاب غذا میزنند اما سرانجام بدون نتیجه تحصن را رها میكنند و مصدق با دلگیری به احمد آباد تبعید میگردد ولی در همین هنگام اعلامیه دكتر فاطمی كه در آن دربار و هیات حاكمه محكوم شناخته میشوند و انتخابات (دوره شانزدهم) غیر قانونی اعلام میگردد به مصدق جان تازهای بخشید.
در این هنگام مصدق كه در تبعید احمد آباد به سر میبرد متحصنین دربار را به احمد آباد دعوت نمود و دكتر فاطمی ضمن نطقی چنین اظهار داشت :
« اكنون كه فوائد كاردسته جمعی برعموم رفقا روشن گردید وقدرت نفوذ و اتحاد و وحدت بر همه معلوم گردید،چه خوب است این عده برای انجام كارهای مهم سیاسی و مملكتی دست به دست هم داده به نام (( جبهه ملی)) ، تحت نظم و دیسیپلین خاصی شروع به مبارزات برای پیشبرد اهداف مختلف نمائیم. »
از آن پس دكتر فاطمی با گرایشات چپ انقلابی در جبهه ملی فعالیت كرده و سرپرست كمیسیون تبلیغات جبهه ملی شد و باختر امروز به عنوان ((ارگان جبهه ملی ایران )) به فعالیتش ادامه داد.
دراولین مقاله پس از تشكیل جبهه ملی دكتر فاطمی مینویسد: « ...مبارزین راه آزادی جبهه ملی را تشكیل دادند...دكتر مصدق پیشوای بزرگ ملی ایران كه نیم قرن تمام در راه منافع مردم محروم این كشور مبارزه كرده است اكنون بیش از پیش خودش را در اختیار ملت گذارده است...این جبهه پرچمدار آزادی و طرفدار قانون اساسی و دشمن زورگویی و دزدی و رشوه خواری است مساعی این جبهه در این راه به كار خواهد رفت كه قیافه مسخ دموكراسی كاغذی دروغین فعلی را به صورت واقعی بیرون آورد...من اقرار میكنم كه هیچ وقت به لذت امروز مقاله ننوشته ام امروز مانند عاشقی كه پس از سالهای مفارقت و هجران به وصل معشوق خود رسیده است در عین شوق و شعف این سطور را به پایان میبرم... »
دكتر فاطمی همچنین مورد توجه اشرف خواهر شاه قرار گرفت او صیاد جوانانی بود كه در ناصیه شان ذوق و استعدادی میدید،اشرف اصرار داشت كه دكتر فاطمی در حلقه یاران او در آید و در این راه حاضر بود هر امكانی را در اختیارش بگذارد و این برای كسی كه تازه میخواست وارد زندگی جدی سیاسی شود ، بهترین موقعیت بود و پیش از دكتر فاطمی بسیاری در این دام افتاده بودند اما دكتر فاطمی به اشرف اعلام میكرد كه به جای لفظ مصدق , مصدق كبیر بگوید و در معامله با خود و روزگار نام نیك را برگزید . پس از تشكیل جبهه ملی تمام تلاش خود را بر سرشكل گیری جبهه ملی گذاشت و پس از آن كه انتخابات دوره شانزدهم تهران به دلیل رسوایی بیش از حد باطل اعلام شد ، با حمایت از نمایندگان جبهه ملی و دكتر مصدق كه رای اول تهران را به خود اختصاص داده بود ، مبارزه افتخار آمیز خود را پشت سر پیشوا و مرادش دكتر مصدق آغاز كرد . در حقیقت دكتر فاطمی موتور لوكوموتیوی بود كه مصدق نحیف و پیر را در صدر نشانده بود و پیش میرفت و مردم به درستی تشخیص دادند مصدق كه صدایش از لابلای سطور باختر امروز به گوش میرسد ، تنها كسی است كه در مقابل ایجاد یك دیكتاتوری تازه میایستد .
وبه این ترتیب مبارزه مصدق و یارانش كه از آن بوی نفت به مشام میرسید آغاز شد و آنان مخالفت خود را با قرارداد گس-گلشائیان كه دولت انگلیس را تا سال ۱۹۹۳ در غارت منابع ایران آسوده خاطر میساخت، آغاز نمودند و این در حالی بود كه شاه به انگلیسیها قول داده بودكه
با گرفتن اختیار انحلال مجلسین خواهد توانست لایحه نفت گس- گلشائیان را از تصویب بگذراند وچون حسین علا كاری از پیش نبرد با فشار اربابان خارجی ، تیمسار رزم آرا بر سر كار آمد تا با فشار و دیكتاتوری منافع اربابان خارجی را تامین نماید و او خود نیز رویاهای بزرگی در سر داشت.
مصدق و یارانش قاطعانه در برابر رزم آرا ایستادند و عملا كار او رامتوقف كردند و رزم آرا سرانجام صبحی زود به تنهایی به منزل دكتر فاطمی رفت تا شاید او را نیز مانند بسیاری دیگر با وعده و وعید و یا سخن گفتن ا ز اصلاحات بفریبد اما دكتر فاطمی باز هم دكتر فاطمی ماند وفریب نخورد و تفاوت خود با رزم آرا را در اعتقاد به دموكراسی برای ملت ایران دانست و تا آنجا پیش رفت كه رزم آرا دستور توقیف او را صادر كرد اما او عزیزتر شد و با اعتصاب دانشجویان سرانجام آزاد شد.
در بهار ۱۳۲۹و در اوج این مبارزات مصدق سخن دكتر فاطمی را كه میگفت برای این كارها وقت ندارم را نشنیده گرفت و او را كه بیش از سی سال داشت بر سر سفره عقد نشاند،عروس ، پریوش دختر ۲۲ ساله سرهنگ سطوتی، سال بعد خدا فرزندی به او عطا نمود كه او را علی نام نهاد.
طرح ملی شدن صنعت نفت : در این زمان كه بحث برسرلایحه نفت طولانی شد وكار كم كم به بن بست میرسید، دكتر فاطمی پیشنهادی را ابتدا با مصدق و سپس به اشاره او در جمع نمایندگان جبهه ملی مطرح نمودكه نه تنها در ایران بلكه در تمام دنیا به روزگار خود انفجاری بس عظیم آفرید و آن عبارت بود از پیشنهاد ملی شدن صنعت نفت در سراسر كشور كه مورد موافقت اكثریت نمایندگان جبهه ملی قرار گرفت.
و به دنبال آن مصدق و یارانش مورد شدیدترین حملات قرار گرفتند.روزی در دربار، شاه به دكتر فاطمی میگوید: مملكت را به كجا میخواهید بكشید ؟مگر میشود نفت را ملی كرد؟انگلیسیها عشایر را تحریك خواهند كرد و یكپارچه ایران را به آتش میكشند و دكتر فاطمی در جواب پادشاه ترسو داستان خواجه نصیر و خلیفه عباسی را نقل میكند كه او را لای نمد گذاشتند تا جان داد ﴿برای آنکه می گفتند کشتن او موجب به هم ریختن جهان خواهد شد و ماموران می خواستند تا اگر مشکلی پیش آمد او را رها کنند والا ، لای نمد جان دهد﴾ وگفت اگر دیدیم آسمان به زمین میآید او را رها میكنیم والا لای نمد جان میدهد...
به هر روی هیچ یك از این اقدامات در اراده آهنین آنان هیچ تاثیری ننهاد و باختر امروز پیشرو و سردمدار مبارزه بود. دكتر فاطمی در این زمان دوستان بسیاری نیز پیدا كرده بود و حتی با اطلاع جبهه ملی به دربار نیز راه داشت و با شاه ارتباط داشت و آنان سرانجام موفق شدند قانون ملی شدن صنعت نفت در سراسر كشور را به تصویب برسانند و رزم آرا نیز هرچه تلاش كرد كاری از پیش نبرد و آنان به این ترتیب نام نیك خود را برای همیشه تاریخ ایران ثبت نمودند.
پس از ترور رزم آرا ، مدت كمی علا نخست وزیر شد و چون كاری از پیش نبرد استعفا داد و هرچه شاه از او خواهش كرد تا باقی بماند نپذیرفت و در این هنگام وحشت در اردوی ملیون افتاد ، سخن از كودتایی نظامی بود...
دكتر فاطمی سرمقاله باختر امروز را نوشت و سپس به نوشتن وصیت نامه خود پرداخت برنامه آن بود كه به مصدق پیشنهاد نخست وزیری شود و چون او نپذیرد مجلس به سید ضیاالدین ابراز تمایل كند اما مصدق كه از این مساله آگاه شده بود، بر خلاف همیشه پذیرفت اما آن را منوط به تصویب لایحه ۹ مادهای برای ملی كردن صنعت نفت و خلع ید نمود.
پس از نخست وزیری مصدق روز عمل فرا رسید و آنان كه به دنبال مال و مقام به جبهه ملی آمده بودند سخت برآشفتند تا آنجا كه میخواستند جبهه ملی را منحل كنند و یا مصدق را از آن كنار بگذارند و این فقط دكتر فاطمی بود كه با از خود گذشتگی و تلاش فراوان مانع از طرح آن دو نكته و نفاق بیشتر در جبهه ملی شد ،جبهه ملی شامل گروه های بسیاری بود واین فقط دكتر فاطمی بود كه با تلاش و از خود گذشتگی فراوان این جمع ناهمگون و عجیب را دور هم نگه میداشت و در مواردی نزد برخی یاران از جمله آیت ا... كاشانی ،مكی و بقایی حتی دست به التماس و گریه و زاری میزد تا آنان به جبهه ملی خیانت نكنند و برای حفظ اتحاد وهمبستگی بیشتر در باختر امروز نوشت اگر ملی شدن صنعت نفت نبود كابینه طور دیگری تشكیل میشد.
همچنین با تلاش پیگیر دكتر فاطمی شیلات شمال هم پس از انقضای مهلت قانونی ملی شد .
دكتر فاطمی در۳۰ اردیبهشت۱۳۳۰ با وجود مخالفت شدید ,و در حالی كه كمتر از ۴۰ سال داشت و مورد حسادت شدید قرار داشت، با حمایت قاطع مصدق به سمت معاون پارلمانی نخست وزیر و سخنگوی دولت منصوب شد وسعی فراوانی هم داشت تا شاه را با ملت همراه سازد، به امید آن كه استقلال و دموكراسی ایران بر طبق قانون اساسی تامین شود اما به زودی متوجه شد كه شاه جوان برای فروش مملكت به بیگانگان از پدر خود پیشی میگیرد.همچنین او پس از دریافت حكم معاونت نخست وزیری از همكاران باختر امروز خواست تا بدون ملاحظه او و مصدق به رویه انتفادی خود ادامه دهند.
كشف اسناد جاسوسی انگلیس در خانه مستر سدان و رسوایی بزرگ انگلیس: پس از مدتی از شروع به كار دولت ملی مصدق در بهار ۱۳۳۰با تلاش به جا و دقیق دكتر فاطمی و بقائی ، اسناد جاسوسی فراوانی از دخالتها و جاسوسیهای انگلیس در ایران در خانه مستر سدان كشف شد و بزرگترین رسوایی جاسوسی تا آن تاریخ را برای انگلیس به ارمغان آورد و با تلاش دكتر فاطمی این مساله به مجامع بین المللی كشانده شد..و نكته قابل توجه آنكه بخش بسیار زیادی از این اسناد توهین ها و بد و بیراه ها به دكتر فاطمی بود تا آنجا كه به هیچ یك از نمایندگان جبهه ملی به اندازه او توهین نشده بود وتلاش بسیاری صورت گرفته بود تا دكتر فاطمی را بی دین معرفی نمایند و به گفته دكتر فاطمی قسمت خوشمزه یكی از آن اسناد این بود كه در ترجمه پدر دكتر فاطمی را شمشیر علما معرفی كرده بودند.
پس از شكایت انگلیس از ایران به شورای امنیت دكتر فاطمی به همراه مصدق به نیویورك سفر كرد به گفته دكتر غلامحسین مصدق فرزند دكتر مصدق دكتر فاطمی از معدود یاران مصدق بود كه سیاهی لشكر نبود و با تمام قوا از حقوق ملت ایران دفاع نمود اودراین زمان به عنوان سخنگوی ایران هر روز ۲۰۰ الی ۳۰۰ نفر روزنامه نگار را از كشورهای مختلف میپذیرفت و از حقوق ملت ایران دفاع مینمود.
ترور دكتر فاطمی توسط فدائیان اسلام: در بهمن ماه ۱۳۳۰ انتخابات مجلس هفدهم برگزارشد و دكتر فاطمی به عنوان نماینده مردم تهران انتخاب شد اما در ۲۵ بهمن ۱۳۳۰ در حالی كه بر مزار شهید محمد مسعود (وی ظاهرا توسط عمال حزب توده برای جلوگیری از افشاگری ترور شد ) مشغول سخنرانی و گرامیداشت یاد و خاطره این روزنامه نگار شجاع و همكار مطبوعاتیش بود، ناگهان صدای گلولهای سخنان او را قطع نمود و او را نقش بر زمین نمود . ضارب جوانی۱۶ ساله و عضو گروه فدائیان اسلام به نام محمد مهدی عبد خدایی بود كه سریعا" دستگیر شد.
چند تن از نزدیكان دكتر فاطمی از جمله محمد علی سفری او را سریع به بیمارستان منتقل میكنند . دكتر فاطمی در ماشین با لبخندی به اطرافیانش میگوید : دیدید بالاخره انگلیسیها مرا كشتند... و كمی بعد میگوید :چه زنده بمانم و چه نمانم تقاضای من این است كه باختر امروز به همین سبك و روش و شیوه انتشار یابد .نگذارید این چراغ را كه به خون دل روشن نگه داشته ام خاموش شود...
ظاهرا دكتر فاطمی در بیمارستان نیز مورد سوء قصد قرار میگیرد كه با هشیاری اطرافیان خطر رفع میشود اما آثار این گلوله حتی پس ازمراجعه به آلمان وعمل جراحی درآنجا نیز باقی مانده وتا آخرعمركوتاهش اورا آزارمی داد.
لازم به ذكر است كه آنچنان كه از گفتههای حاج مهدی عراقی(از اعضای اصلی فدائیان اسلام و نزدیكان نواب) برمیآید در آن زمان نواب صفوی در زندان بوده و واحدی امور فدائیان را رهبری میكرد و این طرح توسط ابراهیم صرافان از اعضای حزب ارادة ملی سید ضیاالدین طباطبائی و از مهره های اصلی انگلیس در ایران ، به واحدی القاء شده و اسلحه را هم او در اختیار آنها گذاشته است كه بعدها برخی اعضای فدائیان كه به صرافان مشكوك شده بودند او را تحت نظر گرفته و شناسائی كرده بودند !!!(رجوع شود به كتاب ترورهای سیاسی در تاریخ معاصر ایران،علی بیگدلی) و جالب توجه آنكه در همان شب رادیو بی بی سی اعلام میدارد كه قاتل دستگیر شده است...البته برخی از اعضای فدائیان اسلام از جمله خلیل طهماسبی و نیز آیت ا... كاشانی از این عمل ابراز انزجار مینمایند و پدر ضارب نیز در مصاحبهای از عمل فرزندش ابراز انزجار مینماید و اعلام مینماید كه فرزندش پس از ۴ كلاس درس به علت ناسازگاری با خانواده عازم تهران شده و به شاگردی در مغازهای مشغول گشته است.لازم به ذكر است كه ضارب اكنون زنده و بازمانده فدائیان اسلام است وبا لقب استاد و محقق خوانده میشود.
كشته شدن در راه نجات یك ملت بزرگترین افتخار است :
بخشهایی از اولین سر مقاله دكتر فاطمی برای باختر امروز پس از ترور این گونه بود : « كشته شدن در راه نجات یك ملت بزرگترین افتخار است...تنها آتش مقدسی كه باید در كانون سینه هر جوان ایرانی همیشه زبانه بكشد این آرزو و ایده آل بزرگ و پاك است كه جان خود را در راه رهایی جامعه و نجات ملت خود از چنگال فقر و بدبختی و ظلم و جور بگذارد...این گلوله اینتلیجنت سرویس به پایداری و استقامت من صد چندان افزود و مرا در راه خدمت به میهن عزیزم سرسخت تر و آهنین تر و فداكار تر نمود...»
دكتر فاطمی اعتبارنامه مجلس هفدهم را در فروردین ماه ۱۳۳۱ در بیمارستان دریافت نمود و در ۱۹ خرداد ۱۳۳۱ برای استیفای حقوق ملت به همراه هیات ایرانی عازم لاهه هلند شد و در ۲۶ خرداد ۱۳۳۱ از آنجا برای عمل جراحی به آلمان رفت وسرانجام در مردادماه ۱۳۳۱ درحالی كه چند ین سالی پیر شده بود به ایران بازگشت و به وظایف نمایندگی اش مشغول شد. اما از آثار آن گلوله تا پایان عمر كوتاهش رنج میبرد و گاه دچار دردهای شدید در ناحیه شكم میشد اما همیشه میگفت كه این رنج ها در مقابل رنج هایی كه پیشوای آزادی یعنی دكتر محمد مصدق به خاطر منافع ایران كشیده است هیچ میباشد. دكتر ها در این هنگام به او توصیه كرده بودند كه روزی بیشتر از دو ساعت كار نكند اما او با جدیت تمام فعالیتهایش را ادامه میداد.
دكتر فاطمی وزیر امور خارجه میشود: در مهر ماه ۱۳۳۱ كارشكنی انگلیس در ایران به اوج خود رسیده بود . وزیر امور خارجه كه مردی شریف بود به علت عواقب بعدی حاضر به قطع رابطه با انگلیس نبود و سرانجام استعفا داد . دراین هنگام دكتر فاطمی وزیر امور خارجه و سخنگوی دولت شد و با قاطعیت تمام در مهر ۱۳۳۱ سفارتخانه انگلیس را تعطیل وجاسوسان آن را اخراج نمود و كینه شدیدی را در دل انگلیسیها ایجاد نمود .شاید به همین دلیل بود که خبرنگار رویتر كه پس از ۲۸ مرداد به ایران بازگشت ، با نفرت تمام ، دكتر فاطمی را نبوغ شیطانی مصدق لقب داد.
در یكی از مقالات او كه بیانگر نظر او نسبت به استعمار است چنین میخوانیم: « ...ملتی كه روزی پرچم دار علم و فرهنگ و صنعت جهان بود...ملتی كه راست بود ،دوست بود،شعارش پندار نیك،گفتار نیك و كردار نیك بود یك چنین ملتی را یكصد سال استعمار كوشید خرد كند...»
دكتر فاطمی به راستی همه وجود خود را وقف ایران نمود و تلاش بسیار فراوانی در جهت التیام روابط مصدق _ كاشانی و قوام جبهه ملی نمود و حتی در مواردی نزد كاشانی ،مكی و بقایی به گریه افتاد و تا حدی هم در ابتدا موفق بود اما سرانجام آنچه نباید میشد ،شد و این هنگام مصادف با تحریم نفتی ایران بود.
نظریه اقتصاد بدون نفت : دكتر فاطمی كه خود از حامیان اصلی نظریه اقتصاد بدون نفت برای ایران بود ، درباره حل و فصل دعوای نفت عقیده داشت كه یافتن یك راه حل دوستانه برای این مساله در آینده نزدیك امكان پذیر نبوده و ایران ناگزیراست تعطیل شدن نامحدود صنعت نفت خود را بپذ یرد ومملكت ما ، قرنها بدون نفت زندگی كرده است . اگر این بهایی است كه باید برای حفظ حیثیت و تمامیت ما پرداخت گردد بگذار چنین شود.دكتر فاطمی در ضمن معتقد بود باید بسیاری از مخالفان حكومت را از میان برداشت تا ایران بتواند از یك كشور متكی بر تك محصولی نفت تحول یابد...
لازم به ذكر است كه در دوران كوتاه حكومت ملی دكتر مصدق گامهای بلندی در این راه برداشته شد واگر یك سال دیگر دولت دكتر مصدق بر سر كار بود ایران از صادرات نفت بی نیاز میشد و قابل توجه این كه صرفا" در دوران نخست وزیری دكتر مصدق ایران دارای تراز بازرگانی مثبت بوده است و این در حالی بوده است كه ایران نفت را هم صادر نمیكرده است و در سالهای بعد و تا به امروز با وجود صادرات نفت تراز بازرگانی ایران منفی بوده وهست.
دریافت نشان درجه یك همایونی: پس ازتوطئه نهم اسفند كه دكتر فاطمی در منزل مصدق و پس از آن تماما"همراه مصدق بود ، وآشكار شدن قصد شاه برای قتل مصدق وبه تبع آن تیرگی شدید روابط شاه و مصدق ، شاه تلاش فراوانی در جهت جذب دكتر فاطمی به خود نمود و در این راستا بالاترین نشان سلطنتی ایران(نشان درجه یك همایونی) را به دكتر فاطمی اهدا نمود و شاه و وزیر دربار هم به او قول داند كه پس از مصدق میتواند بر روی بالاترین مقام حساب كند. شاه در یك ملاقات ۴ ساعته به دكتر فاطمی پیشنهاد نخست وزیری پس از مصدق را نمود و همچنین تلاشهای فراوانی از طرف آیت ا... كاشانی و مكی وبقایی برای جذب او صورت گرفت اما در جواب دكتر فاطمی با شجاعت تمام در برابر شاه و هر دشمن دیگری میایستاد ودر این زمان به شاه گفته بود (( اینها كه به شما نصیحت میدهند با نهضت مردم جنگ كنید چه كسانی هستند؟ مگر شما چه بدی از این ملت دیده اید كه در صف اول مخالفین قرار میگیرید ...))مصدق به دلیل علاقه فراوان به دكتر فاطمی اورا پسرسوم خود میدانست.
پس از روزهای وحشتناك ۹ اسفند و قتل شهید افشار طوس رئیس شهربانی كل كشور، سید دمی از مراد خود جدا نشد اما پس از این مسائل معتقد بود كه باید با دربار برخوردی انقلابی داشت اما مصدق كه هفتاد سال قدمی بر خلاف قانون ننهاده بود و با قانون نیز به اكثر خواسته های خود رسیده بود زیر بار نمیرفت.
كودتا: سرانجام آنچه انتظارش میرفت رخ داد وشب ۲۴ مرداد دكتر فاطمی كه تازه به منزل آمده بود ناگهان با هجوم وحشیانه ماموران دست چین شده كه فرمانده آن ها سروان شقاقی بود به منزلش روبرو گشت آنها او را با خود بردند و با همسر و بچه خردسالش نیز شدیدا" بدرفتاری كردند . قرار بود صبح فردا مصدق ،فاطمی و ریاحی اعدام شوند.هنگامی كه او را به سمت توقیفگاه میبردند با آرامش این شعر را زمزمه میكرد :
چو تیره شود مرد را روزگار همه آن كند كش نیاید بكار
دكتر فاطمی پس از شكست كودتای اول و مراجعه به منزلش و اطلاع از بدرفتاری های بسیار شدید ماموران با همسر و فرزندش، شدیدا" خشمناك شد و علنا" به دربار بد و بیراه میگفت و با صدای بلند فریاد میزد : من به شما بد كردم زن من چه گناهی دارد؟او در این هنگام از مصدق میخواست تا او را وزیر دفاع كند تا قاطعانه با دشمنان برخورد كند و از تمام سفیران ایران خواست تا نه تنها به استقبال شاه كه از كشور گریخته بود نروند بلكه او را به كشور بازگردانند… و به مصدق میگفت كه این بهترین فرصت است و باید اقدامات شدیدی انجام شود .
دكتر فاطمی در ۲۵ مرداد در میتینگی درمیدان بهارستان شدید ترین حملات را به دربار نمود و خواهان برچیده شدن بساط ننگین پهلوی شد و مردم نیز كه در راس آنها جهان پهلوان تختی بود ، مجسمه های شاه را از جای كندند و دكتر فاطمی هم در سرمقاله های باختر امروز شدیدا" به دربار حمله میكرد و به مردم وعده میداد كه حكومت آینده فقط با نظر مردم عمل میكند .حضور مردم در صحنه میتوانست بهترین ملاك پشتیبانی مردم باشد اما دكتر فاطمی نیز مانند سایرین پس از مشاهده اقدامات خائنانه و هرج و مرج طلبانه حزب توده و مزدوران انگلیس جهت ناامن كردن جامعه از همگان خواست تا فعلا" آرامش پیشه كنند و با توجه به شرایط آن هنگام ، به عنوان سخنگوی دولت صراحتا" اعلام كرد كه تغییر نظام فعلا" در دستور كار نیست و از همه همكاران نیز خواست تا به هیچ وجه سبب ایجاد و سؤ ظن نشوند اما حزب توده از یك سو و مزدوران انگلیس از سوی دیگر به اقدامات خود، جهت نا امن كردن جامعه ادامه میدادند و این برای هیچ كس قابل قبول نبود...
برخی مطالب باختر امروز به قلم دكتر حسین فاطمی:
این دربار شاهنشاهی روی دربار سیاه فاروق را سفید كرد***((باختر امروز ۲۵ مرداد))
خائنیكه میخواست وطن را به خاك و خون بكشد فرار كرد***((باختر امروز ۲۶ مرداد))
شركت سابق (نفت) و روزنامه های محافظه كار لندن دیروز عزادار بودند***((باختر امروز ۲۷ مرداد))
اما افسوس ناگهان زلزلهای همه چیز را ویران كرد در ۲۸ مرداد هیات دولت مشغول تصمیم گیری درباره رفراندوم و نحوه برگزاری آن بود و تصور میرفت هیچ خطری وجود ندارد.اما از شهر گزارش برخی شلوغی ها میرسید. پس از مدتی و با بالا گرفتن غائله ، كه در ابتدا بی اهمیت جلوه میكرد ، دكتر فاطمی از مصدق خواست كه طی بیانیهای مردم را به كمك بخواهد اما هنگامی كه نوار ضبط شده سخن مصدق را به رادیو رساند آنجا را در تصرف كودتاچیان دید و با زحمت به منزل مصدق بازگشت.كودتاچیان در این زمان دفتر باختر امروز را غارت كرده بودند و میر اشرافی در رادیو از كودتاچیان میخواست تا هر جا دكتر فاطمی را یافتند او را قطعه قطعه كنند. دكتر فاطمی با فداكاری سعید فاطمی خواهر زاده اش و برخی محافظان نخست وزیر از آن مهلكه گریخت و ابتدا به باغ پور رضا نماینده قشقایی ها رفته و پس از تاریك شدن هوا به خانه سید حسن مصطفوی رفته و سپس از طریق ناصر خان قشقایی و كاظم قطب به منزل دكتر محسنی كه دوره خدمتش را در ارتش میگذراند منتقل شد ( به احتمال قوی وی از افسران حزب توده بوده اما دکتر سعید فاطمی به این مساله که دکتر فاطمی در پناه حزب توده بوده ، معتقد نمی باشند ) اما و مدتی در اختفا بود و برخی خاطرات خود را نیز نوشت كه پس از انقلاب با عنوان با چشمی گریان تقدیم به عشق منتشر شد.او پس از مدتی مجددا" نظر خود درباره سلسله ننگین پهلوی كه از ابتدا خانه زاد انگلیس بودند را در نامهای خطاب به نهضت مقاومت ملی كه به پایمردی آیت ا... زنجانی تشكیل شده بود، بیان داشت و اعلام کرد كه تا یك نفر از این خاندان ننگین بر سر كار باشد محال است پای استعمار از این مملكت به در رود چرا كه اینان از ابتدا خانه زاد انگلیس بودهاند و درستی این نظر سالها بعد و با خیانتهای مكرر شاه و حتی امروز كه اسناد محرمانه آمریكا افشا میشود بر همگان كاملا" آشكار شد
منبع :وبلاگ حمیدرضا مسیبیان
دستگیری: رژیم همه جا به شدت به دنبال دكتر فاطمی میگشت و سرانجام سروان جلیلوند كه همان روز به درجه سرگردی رسید، به رئیس شهربانی گزارش داد كه مرد مشكوكی در خانه روبری خانه خواهرش زندگی میكند و شاید افسر تودهای باشد . سرگرد مولوی زنگ منزل را به صدا در آورد و دكتر فاطمی كه منتظر دكتر محسنی بود ، در را باز كرد و با سرگردمولوی روبرو شد.دكتر محسنی و همسرش كه از سر كوچه شاهد ماجرا بودند دو دستی بر سرشان میكوبند و به سرعت به خارج از كشور گریختند. مولوی ابتدا با قساوت تمام با هفت تیر بر سر دكتر فاطمی میكوبد و با همان لباس منزل او را به نزد نصیری میبرد.نصیری ابتدا به دكتر فاطمی بد دهنی می كند و دكتر فاطمی در جواب میگوید ما برای مملكت به جز خدمت كاری نكردهایم،آینده این را به شما اثبات می كند و در جواب ناسزای نصیری میگوید تیمسار شما مودب تر صحبت كنید و نصیری در جواب چنان با مشت به صورت دكتر فاطمی می كوبد كه تمام صورت ولباس دكتر فاطمی پر خون میشود . مولوی كه همان روز سرهنگ میشود، در آن روز فحش ها از بختیار میخورد كه چرا دكتر فاطمی را زنده آورده است و اشرف نیز كه چون ماده ببری خشمگین است مصرانه از بختیار میخواهد كه سریعتر او را به قتل برساند در دفتر تیمور بختیار او اسلحه اش را به سمت سر دكتر فاطمی نشانه میرود و سپس به سقف شلیك می كند كه موجب وحشت شدید دكتر فاطمی میشود.
صحنه سازی برای قتل دكتر فاطمی به دست نیروهای خودجوش: یكی از فجیع ترین جنایات پهلوی ، هنگام دستگیری دكتر فاطمی رخ میدهد و هنگامی كه دكتر فاطمی از پله های شهربانی به پائین می آید شعبان بی مخ و اوباش وی از قبیل اكبر گیلیكهای و... با هماهنگی تیمور بختیار پای پله های شهربانی با چاقو بر سر دكتر فاطمی میریزند و اگر فداكاری خواهر از جان گذشته دكتر فاطمی ، بانو سلطنت فاطمی نبود كار او را همان جا می ساختند اما خواهر از جان گذشته اش خود را بر روی او می اندازد و در این مراحم ملوكانه چندین ضربه چاقو نصیب او و چندین ضربه هم نصیب دكتر فاطمی میشود و حال بیمار دكتر فاطمی را چند برابر بد می نماید و این خبر به همه جهان مخابره میشود و شاه هم برای جلوگیری از افتضاح بیشتر دستور میدهد به هر قیمت باید زنده بماند . این جنایت فجیع در حق اسیری دست بسته چنان ننگین است كه امروزه هرگاه نامی از شعبان بی مخ برده میشود پس از ذكر نقش ننگین او در ۲۸ مرداد از چاقو زدن او به دكتر فاطمی با دستان بسته یاد میشود . پس از دستگیری دكتر فاطمی جلادان چهره كریه خود را نمایان تر می كنند.
در چهارشنبه سوری (۲۳ اسفند ۱۳۳۲) اشرف و علیرضا پهلوی در زندان حضور می یابند و امیر مختار كریمپور شیرازی شاعر و روزنامه نگار ملی و مدیر روزنامه شورش كه از او نیز كینه شدیدی را به دل داشته اند را از سلول بیرون میآورند . مدتی او را به توهین و تمسخر گرفته و سربازان را با سرنیزه در اطراف میگذارندوپیكرش را به نفت آلوده میكنند . آنگاه جشن منحوس خود را به مناسبت چهارشنبه سوری با آتش زدن یار وفادار مصدق آغاز میكنند . مرد در میان شعله ها به هر سو میدوید و جنایتكاران به افت و خیز او میخندیدند و ضربات سرنیزه سربازان نیز مانع از آن بود تا بازیگر این نمایش از میدان دید تماشاگران بیرون رود و لذت پست آنان را نا تمام گذارد . فردا تن سوخته او را كه جای هفت زخم سرنیزه به خود داشت بی نام و نشان در گورستان مسگر آباد دفن میكنند . جلادان پس از این جنایات جشن مجللی در قصر میگیرند و با این جنایت فجیع كه كمتر نمونه آن را میتوان یافت، به راستی وجود و باطن خود را افشا می كنند ونیز نشان میدهند كه با دكتر فاطمی چگونه خواهند بود...
پس از این جنایت هنگامی كه دكتر فاطمی در بیمارستان بستری شد از طریق برخی دوستان اقداماتی صورت گرفت تا دكتر فاطمی توبه نامهای بنویسد و آزاد شود اما هنگامی كه این مساله با دكتر فاطمی مطرح شد بر روی تخت بیمارستان با عصبانیت فریاد زد:هر كس چنین نامهای را نوشته غلط كرده،مگر من خیانت یا جنایت كرده ام كه از كسی عذر بخواهم،من كسی نیستم كه از كسی تقاضای عفو كنم و هرگز نیز زیر بار این مساله نرفت...
چرچیل طی نامه محرمانهای به تاریخ۳۰ سپتامبر ۱۹۵۳ از مقامات ایران میخواهد حال كه مصدق در كودتا كشته نشده است از اعدام اوصرف نظر و او تبعید شود اما در باره دكتر فاطمی چنین می نویسد:برای فاطمی بهترین جواب اعدام است تا زمانی كه این افراد زنده و در ایران هستند امكان ضد كودتا وجود دارد...(استخراج از سند
شماره اف او۳۷۱/۱۰۴۵۸۴)
سر دنیس رایت سفیر بازگشته انگلیس به بختیار چنین می گوید:در نخستین فرصت مشتی به دهان او بكوب تا بداند هیبت امپراطوری بازی كردنی نیست...
هندرسون سفیرآمریكا هم پس از كودتا زنده بودن دكتر فاطمی را موجب دلسردی دانسته و ضمن آنكه او را زیرك ترین فرد در بین یاران مصدق میخواند از احتمال ایجاد اتحاد توسط او بین ملیون و حزب توده ابراز نگرانی میكند .
شاه در ملاقات با كرومیت روزولت مامورسیا و عامل كودتای ۲۸مرداد چنین میگوید : من تاج وتختم را مدیون خدا،ملتم ،ارتشم و شخص شما هستم...و درباره نحوه برخورد با مصدق و یارانش برای مصدق ۳ سال و برای ریاحی ۲ سال زندان در نظر می گیرد و در ادامه چنین می گوید:فقط یك استثنا وجود دارد و او دكتر حسین فاطمی است...او پس از دستگیری اعدام خواهد شد..
در این هنگام كه حكم اعدام دكتر فاطمی تائید شده بود دربار شدیدا" میل داشت تا از او توبه نامهای بگیرد و سرهنگ زیبایی شدیدا" او را تحت فشار می گذاشت از جمله اقدامات آنها این بود كه هنگامی كه میخواست كمی بخوابد ناگهان سر و صدای شدیدی به راه می انداختند و خواب را بر او حرام میكردند. دكتر فاطمی در این هنگام در تب می سوخت فشار خون و ضربان قلب بسیار بدی هم داشت و جلادان بجای مداوای او، اتاق او را بسیار گرم میكردند و دكتر فاطمی به شدت عرق میكرد و این بار ناگهان در را باز میكردند و این باردكتر فاطمی از سرما می لرزید اما مانند كوه مقاوم و استوار باقی ماند و حتی از سایر دوستان انتقاد میكرد كه چرا از خود ضعف نشان میدهند ودر زندان چه راست درباره خودش گفت كه شیر را هرچند در زنجیر نگه دارند ،گربه نمیشود. اودر زندان مختصر ارتباطی از طریق نامه با آیت ا... زنجانی كه نهضت مقاومت ملی به پایمردی او تشكیل شده بود پیدا كردو آیت ا... زنجانی تلاش بسیاری را در تعیین وكیل و تقبل هزینه های دادگاه دكتر فاطمی نمود و در این ارتباطات برگهای زرین دیگری در پرونده دكتر فاطمی ثبت شد.با تلاش پیگیر آیت ا.. زنجانی سرتیپ قلعه بیگی با شرافت تمام بدون دریافت وجهی وكالت دكتر فاطمی را پذیرفت و در ابتدا كه فكر میكرد شاید مفید واقع شود تلاش فراوانی كرد و شهید زاده وكیل دادگستری نیز بدون دریافت وجهی ،در تهیه لایحه دفاعی بسیار كمك كرد …
ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز ...
لازم به ذکر است این شاگرد بر حق مکتب مصدق علیرغم آنکه وزیر بود اما به دلیل درستکاری و شرافت همه شاگردان مکتب مصدق ،کمترین سو استفاده مالی نداشت و حتی پس از کودتا از لحاظ مالی به شدت در مضیقه بود تا جائیکه برای مخارج زندگی حتی به آیت الله زنجانی و حاج حسن شمشیری متوسل شده بود ... و عجبا که حتی بعد از شهادت هم چند چک او برگشت خورده و حضرت آیت الله زنجانی این مبازر دیرپا و ایران دوست، بدهی این شهید را با فروش املاک خود پرداخت کرده بود.
چه زیبا جناب آقای دکتر سعید فاطمی در این باره میگویند که:
« کسانی که مردان راه حق اند خریدار بازار بی رونق اند...»
بیدادگاه نظامی : روز ۷ مهر ماه ۱۳۳۳ دكتر فاطمی را در حالی كه از درد به خود میپیچید ، روی برانكارد به دادگاه نظامی منتقل كرده و با برانكارد در كنار سایر متهمان گذاردند.وكیل او سرتیپ قلعه بیگی از دادگاه خواست تا قاضی و دادستان از محل زندان كه نزدیك هم بود دیدن نمایند تا آثار استفراغ خون شب قبل دكتر فاطمی را مشاهده نمایند و به آنها اثبات شود كه در این شرایط محاكمه او غیر قانونی است اما پزشكان خائن سرلشكر دكتر خوشنویسان، سرلشكر دكتر ایادی،سرتیپ دكتر مقبل وسرهنگ دكتر تدین با وجود استفراغ خون شب قبل اعلام نمودند كه او در سلامت است و وكیل او نیز پس از زمان تنفس دیگر به دادگاه باز نگشت و برای آن كه سریعتر كار تمام شود ، وكیل دكتر شایگان و مهندس رضوی (سرهنگ علی امین پور) را كه حتی تا آن موقع پرونده را ندیده بود به عنوان وكیل تسخیریش انتخاب كردند و آزموده جلاد كه به روزگار خود كس از او منفورتر نبود و او را ((آ یشمن ایران)) نامیدند ، در حالی كه حتی محاكمه مصدق هم علنی بود از دادگاه خواست تا محاكمه دكتر فاطمی سری و غیر علنی باشد و سرانجام به دستور شاه و اربابانش ، حكم اعدام دكتر فاطمی صادر شد.لازم به ذكر است كه دكتر فاطمی در جلسات بعد هم روی برانكارد قرار داشت .
رئیس دادگاه اولیه سرتیپ قطبی ورئیس دادگاه تجدید نظرسرلشكرمزین بود وتقاضای فرجام هم توسط شخص شاه رد شد . دكترفاطمی در روزهای اول برای نوشتن چند صفحه از لایحه دفاعی خود در حالی كه ۳ هفته پس از مطبوعات از ادعانامه دادستان اطلاع پیدا كرده بود ، تا دو سه روز دست به قلم نبرد وشدیدا"تب كرده و به حالت ضعف افتاد. دكتر فاطمی در تمامی جلسات دادرسی كوچكترین سخن یا كنایهای علیه رهبر جبهه ملی و اهداف مقدس جبهه ملی بر زبان نیاورد و مسئولیت تمامی اقدامات خود را شجاعانه پذیرفت و از آرمان های خود قاطعانه دفاع كرد.بخشهایی از دفاعیه دكتر فاطمی چنین است:
...با همه انتقامجویی ها و خشونتها و بد رفتاری هایی كه با من بخصوص شده است هزار مرتبه آن زجر ها و عقوبت ها را بر مهر و لبخند هر بیگانه ترجیح میدهم و سیلی از دست هم وطن خود را بهتر از نوازش و عطوفت دیگری میپذیرم...
...این مرد بزرگ(دكتر مصدق) ۵۰ سال امتحان تقوای سیاسی و شرف و مردانگی را داده بود.شجاعت و شهامت او را در دیگری ندیده بودند...
به طور كلی شیوه دفاع دكتر فاطمی در دادگاه شیوهای مستدل و قانونی بود ودر ضمن در ابتدا اعلام داشته بود كه نتیجه را از ابتدا پیش بینی می كند و محال است ماه ها تلاش و برنامه ریزی برای حفظ قانون قربانی شود و بنا به گفتار معروف لافونتن (( دلیل قویتر همیشه مقبول تر است.)) اما به خاطر آن كه دیگران تصور نكنند مطلب صورت قهر و تعرض به خود گرفته است و یا آنقدر در جواب دادن عاجز شده است كه سكوت كرده است از خود دفاع می كند.
در ابتدا به صلاحیت دادگاه اعتراض می كند كه مورد قبول واقع نمیشود و پس از آن نحوه بازجویی و سوال و جواب را شرح میدهد كه تماما" خلاف قانون بوده و در آن ایام متهم قانونا" بایستی استراحت میكرده است. دكتر فاطمی ادعانامه دادستان را به سه بخش ۱- قسمت حماسی و رزمی ۲- قسمت مبالغه و اغراق ۳-قسمت ناسزا و دشنام تقسیم می كند وبیان میدارد كه اگراین سه بخش را از ادعانامه حذ ف كنند چیزی ازآن باقی نخواهد ماند...
... باید پرسید ما به آسایش عامه چه صدمهای وارد آوردهایم؟به جان چه كسی سو قصد نمودهایم؟...به كیفر رسانیدن ما چه ارتباطی با تامین تمامیت و استقلال كشور دارد؟..
قابل توجه آن كه دادستان در ادعانامه بیان می كند كه متهم در ۲۵ مرداد قصد كودتا داشته است...و دكتر فاطمی بیان میدارد من كه با سر و پای برهنه در منزلم دستگیر شده ام قصد كودتا داشته ام اما آنان كه به منزل من حمله كرده اند آن قدر پاك و معصومند كه حتی نامی از آنان نباید برده شود...
در جواب به برخی موارد اتهامی دادستان چنین می گوید كه چگونه ممكن است كسی با نوشتن ۳سرمقاله و شركت در یك میتینگ و مخابره یك تلگراف بتواند اساس حكومتی را بر هم زند
و به راستی وزیر امور خارجه چگونه میتواند اساس حكومتی را تغییردهد مگرآن كه مردم با اوهم عقیده باشند...
مكتوب ها در زندان: اینك به بیان برخی نكات برجسته مكتوبات وی در زندان میپردازیم :
مكتوب ۱)او از رفقای جبهه ملی گله می كند كه چرا قاطعانه سخن نمی گویند؟...حضرتعالی از راه خانواده هایشان بفرمائید به آنها بگویند خیلی كم ظرفی از خود نشان ندهند ..توصیه فرمائید ارزش مبارزات مردم را خراب نكنندآنها اقلا"امید نجات را دارند كه مخلص با این وضعیت امید را هم ندارم
من و دل گر فنا شد یم چه باك غرض اندر میان سلامت اوست
مكتوب۲)...روحیه بنده به فضل الهی محكم وقوی است زیراحق با ما است و هر كه حق با او است خدا با اوست...
مكتوب ۴)در این مكتوب میخواهد كه رفقای جبهه ملی نحوه دفاع او را مشخص كنند و بپرسند كه آیا دكتر مصدق دستوری برای او دارد یا نه و می گوید :مخصوصا" این نكته را بنده با كمال صداقت و آرزوی خلوص عرض می كنم كه به هیچ وجه در تعیین این خط مشی منافع شخصی ما را در نظر نگیرید كه بنده مریضم،چاقو خوردهام،زن و بچه وخواهر و برادرم چه می گویند بلكه آن چیزی را در نظر بگیرید كه ما به خاطر حفظ و حمایت آن جهاد كرده و به این روز افتادهایم...آرزو دارم كه نفسهای آخر زند گیم نیز در راه نهضت و سعادت هم وطنانم صرف شود...و در مورد شیوه دفاع می گوید:به هرحال در دادگاه ما میتوانیم بسیاری حقایق را فاش كرده و داغ باطله بر كنسرسیوم و حامیان او بزنیم...بر فرض كه هیچ كس هم نفهمد و صدای ما را خفه كنند در تاریخ و در پرونده باقی خواهد ماند.و فردای روشن ممكن است مورد استفاده نسلهای آینده و همچنین نسل معاصر قرار بگیرد.. و یا راه دیگر آن است كه معتدل و ملایم حرف بزنیم و طلب عفو وبخشش كنیم و چند سال زندان برای ما حسب الامرتعیین كنند كه زیر بارشق آخری بنده هرگز نخواهم رفت حتی اگرآنچه دلشان بخواهد دادگاه رای دهد...
مكتوب ۹)…به هر حال وضعیت با هرجان كندنی هست(البته از نظر مزاج)می گذ رانم ولی به جد بزرگوارمان قسم كه اگر خیال كنید به قدرسر سوزن این لوطی بازی ها در اراده و روحیه مخلصتان تاثیر داشته باشد . اگر حمل بر خود ستایی نباشد عرض می كنم(شیر را هر چند در زنجیر نگه دارند ممكن نیست گربه شود)از این حیث خیالتان راحت باشد... به خواهرم بفرمائید كه ابدا" متاثر و ناراحت نباشد بلكه بر عكس افتخار كند كه برادرش دلال و واسطه فروش وطن نشد وبه احساسات و عقاید جامعه سر تعظیم فرود آورد...
پس از صدور حكم اعدام در مكتوب شماره ۱۱ چنین می نویسد : « ...دراین موقعی كه یك ساعت از صدور رای دستوری می گذرد یك ذره ناراحت نیستم زیرا اگر آن افتخار را پیدا كنم كه در راه وطنم این نیمه جان را بگذارم درست در راه حقیقی خودش صرف شده است...»
در این هنگام كه حكم اعدام او صادر شده بود حجم زیادی از نامه هایش در ارتباط با كنسرسیوم و نفت بوده است
و سرانجام در آخرین مكتوب خود در شب ۱۹ آبان (ظاهرا خطاب به علی دشتی) آشكارا از عذاب ۱۵ ماهه بعد از كودتا گلایه می كند و بیان می كند كه از این زندگی سراسر رنج و عذاب خسته شده است...و می نویسد : مرگ من قطعی شده و شما دیگر یادداشتی از من نخواهید داشت .این آخرین یادداشت من است و امیدوارم راهی را كه انتخاب كرده ام , بتوانم تا آخرین لحظه با همان تفكر و نگرش , جان به جان آفرین تسلیم كنم و در آخرین جمله اش خطاب به آقای زنجانی نوشته است كه التماس دعا دارم مرا دعا كنید .
لازم به ذكر است كه آیت ا... زنجانی به كمك آقای شهشهانی تلاش بسیاری برای جلوگیری از اعدام دكتر فا طمی میكند و حتی از آیت ا... بروجردی هم كمك میخواهد وآیت ا... بروجردی در پاسخ او چنین می گوید:
((انگلیسیها از او كینه به دل دارند ،شاه هم ضعیف است كاری نمیشود كرد.))
مرحوم آیت ا... زنجانی از روحانیون روشنفكر و مبارز بود كه به همراه سایر وطن دوستان و روحانیونی چون مرحوم آیت ا... طالقانی از حامیان نهضت ملی ایران و دكتر مصدق بود و تا به آخر نیز وفادار ماند . پس از ۲۸ مرداد نهضت مقاومت ملی را تشكیل داد و پس از دستگیری دكتر فاطمی , ایشان با تمام قوا به حمایت از دكتر فاطمی پرداخت و پس از شهادت دكتر فاطمی همواره خانواده او را مورد حمایت قرار میداد.
حماسه شهادت: ساعت چهار و هفت دقیقه صبح ۱۹ آبان تیمور بختیار فرماندار نظامی به همراه آزموده دادستان ارتش و عدهای دیگر از جمله قاضی عسگر،سرتیپ دكتر ایادی،سرتیپ نجف زاده و سرهنگ دكتر تدین به زندان میروند.
دكتر فاطمی در تب می سوخت وتوان حركت نداشت اما پزشكان فرمانبردار برگهای كه حاكی از سلامت او بود ، امضا كردند...
آزموده گفت : اگر وصیتی دارید بفرمائید شما كه مكرر می گفتید از مرگ ابایی ندارم و مرگ حق است كه دكتر فاطمی نگذاشت سخنانش تمام شود و گفت آری آقای آزموده مرگ حق است آنهم مرگ به چنین پر افتخاری، من می میرم كه نسل جوان ایران از مرگ من عبرتی گرفته و با خون خود از وطنش دفاع كرده و نگذارد جاسوسان اجنبی بر این كشور حكومت نمایند .من درهای سفارت انگلیس را بستم غافل از آنكه تا دربار هست انگلیس سفارت لازم ندارد...
آزموده از او خواست تا اگر تقاضایی دارد بگوید و دكتر فاطمی خواهان دیدار با خانواده و ملاقات با دكتر مصدق و صحبتی با افسران شد كه آزموده با خشم به او گفت هنوز هم دست از سر این مرد بر نمیداری؟! و دكتر فاطمی تنها توانست چند لحظهای با دكتر شایگان و مهندس رضوی خداحافظی كند و آن هم چه خداحافظی سوزناكی كه درد و رنج آن هرگز فراموش نشد...اودر یكی ازآخرین خواسته ها مصدق را وصی خود قرار داد .
همچنین قبل از اجرای حكم دکتر فاطمی اجازه یافت که تا ساعت شش صبح با افسران و ماموران حاضر در محل سخن بگوید . او در این سخنان ضمن اشاره به خواری ملت ایران و حتی شاه در برابر سفارت انگلیس قبل از نهضت ملی ، بر این نکته تاکید کرده بود که به این دلیل اعدام می شود که نخستین اقدام او در وزارت امورخارجه بستن سفارت انگلیس بوده و همچنین در ادامه گفته بود :
ما سه سال در این کشور حکومت کردیم و یک نفر از مخالفان خود را نکشتیم برای آنکه ما نیامده بودیم برادرکشی کنیم ما برای آن قیام کردیم که ایران را متحد کرده و دست خارجی را از کشور کوتاه کرده و معتقد بودیم اگر در گذشته بعضی از هم وطنان ما در اثر فشار اجانب تحت نفوذ آنها قرار گرفته اند و منویات آنها را اجرا کرده اند ، بعد از آنکه به نهضت استقلال نائل شدیم رویه سابق را ترک خواهند گفت ولی افسوس که عاقبت گرگ زاده گرگ شود ...
و همچنین درباره مرگ هم گفته بود : آقایان افسران مرگ بر سه قسم است مرگ در رختخواب که آن را طبیعی گویند ، مرگی که با ذلت توام باشد نظیر مرگ رضاخان در ژوهانسبورگ{و همچنین امروزه می توان گفت نظیر مرگ پدر و پسر پهلوی در نهایت نكبت و هر دو در قاره آفریقا}و مرگی که در راه شرف و افتخار به دست آید نظیر مرگ من . من خدای را شکر می کنم که در راه مبازره با فساد شهید می شوم ... خاندان قاتل من که یک بار با تحمیل قرارداد 1933 شصت سال و بار دیگر با قرارداد کنسرسیوم ، 30 سال ایران را اسیر ساخت با کشتن من و زجر و حبس سران نهضت ملی ایران ننگ های دیگری را بر پستی های خود اضافه می کنند و به این ترتیب ضربت علیهم الذله و المسکنه آقای آزموده بروید به ارباب خود بگوئید :
اگر ز دست بلا بر فلک رود بدخوی ز دست خوی بد خویش در بلا باشد
... شاه فكر میكند با كشتن، زجر ،شكنجه و حبس میتواند مردم ایران را مرعوب و مغلوب سازد اشتباه بزرگی است:
تكیه به سرنیزه توان كرد لیك بر سر سرنیزه نشاید نشست
دكتر فاطمی در آخرین لحظات عمر در یك پیش بینی الهام گونه آینده وحشتناكی همچون سایر جنایتكاران تاریخ از قبیل تزار روس ، رضاخان ، لوئی شانزدهم ،محمد علی میرزا و … را برای شاه پیش بینی كرد وحتی پیش بینی كرد كه مردم خود را به طور كلی خود را از شر عمال انگلیس و خانوادة منحوس پهلوی رها خواهند كرد :
شاه باید از روزی بترسد که به سرنوشت لوئی شانزدهم و تزار روس و محمد علی میرزا و رضاخان مبتلا گردد ...
و در آخرین سخنان خود اینگونه گفته بود : ... در این دم آخر می خواهم به ملت ایران و کسانی که در راه نهضت مقدس ملی جانبازی و فداکاری کرده اند درود فرستم و خدا را شکر کنم که با شهادت در این راه پرافتخار دین خود را به ملت ستمدیده و استعمارزده و غارت شده ایران ادا کردم امیدوارم سربازان مجاهد نهضت همچنان مبازره خود را ادامه دهند زیرا من به آرزوی خود رسیده و سعادت جاودانی شهادت نصیبم شد
پاینده باد ایران زنده باد دکتر مصدق
آزموده دادستان جنایتکار ارتش در مصاحبهای در موردش اعتراف كرده بود كه در آن موقع روحیه اش به قدری قوی بود كه اگر كسی از اوضاع اطلاع نداشت هرگز باور نمی كرد كه این شخص تا دقایقی دیگر اعدام میشود... چرا که امثال آزموده نمیفهمیدند که به قول دکتر سعید فاطمی:
« علت عاشق ز علت ها جداست...»
خورشید نخستین طلایه روز را بر بلندای البرز ریخت...
دكتر شایگان و مهندس رضوی با دیدگان اشكبار خود را روی تخت دكتر فاطمی انداختند .دقایقی بعد صدای آزموده در محوطه پیچید:آمبولانس لازم نیست خودش می آید دكتر فاطمی آمد بلند شود اما افتاد و نمیتوانست و او را كه در آتش تب میسوخت ، با برانكارد به قتلگاه بردند...یكی از آنان جلو آمد تا چشمانش را ببندد اما دكتر فاطمی اجازه نداد و با چشمان باز در برابر جلادان ایستاد... آخرین سخنان او با فریاد بلند این ها بود:
پاینده باد ایران -- زنده باد دكتر محمد مصدق
ساعت شش صبح را نشان میداد...
هشت گلوله از لوله های تفنگ چهار سرباز شلیك شد دو تیر درست بر روی قلب و شش تیر روی سینه...خون فوران زد .. بختیار تیر خلاص را خود به سر دكتر فاطمی شلیك كرد….بختیار و آزموده گیلاسهای شراب خود را به هم زدند و به افتخار این جنایت فجیع نوشیدند ...خون پاكش بر زمین ریخت و از آن لاله های سرخ روئید...ستارهای در آسمان نبود...
نام پرافتخار دكتر فاطمی در آن موقع به عنوان شهید بزرگ جبهه ملی ثبت شد...
شهید دكتر فاطمی در نظر مصدق:
دكتر مصدق در نامه معروف خود درباره ملی شدن نفت چنین می نویسد :
«اگر ملی شدن صنعت نفت خدمت بزرگی است كه به وطن شده است باید از كسی كه اول آن پیشنهاد را نمود تشكر كرد وآن كس شهید راه وطن دكتر حسین فاطمی است كه روزی در خانه جناب آقای نریمان پیشنهاد خود را داد و عمده نمایندگان جبهه ملی حاضر در جلسه آن را به اتفاق آرا تصویب نمودند.رحمه الله علیه كه در طول مدت همكاری با اینجانب حتی یك ترك اولی هم از آن بزرگوار دیده نشد. »
و به راستی این جمله كه حتی یك ترك اولی هم از آن بزرگوار دیده نشد، از كسی چون دكتر مصدق كه همواره به معنای دقیق كلمات توجه داشت، بیانگر چیست؟؟؟
و در نامهای خطاب به خانواده شهید فاطمی می نویسد:...هرگاه به یاد زجرهایی كه به آن راد مرد داده شده است می افتم بی اختیارمتاثر میشوم...یقین دارم كه نام نیكش همواره درلابلای صفحات تاریخ ایران باقی خواهد ماند...
و درباره گناه او می گوید: « آری شادروان دكتر حسین فاطمی یك تقصیر داشت و آن پیشنهادی بود كه در یكی از جلسات جبهه ملی برای ملی شدن نفت كرد و به جزای خود هم رسید.»
مصدق كه از ابتدای جنبش مشروطه در مبارزات بوده است در باره دكتر فاطمی می گفت : ایشان(دكتر فاطمی) شخصیت منحصر به فردی بود كه من در ایران بعد از مشروطیت تا به حال چنین كسی را با چنین اطلاعاتی كه این گونه در راه اعتلای ایران فداكاری كند ندیده بودم و از این جهت ایشان نزد من قابل احترام است .
همچنین مصدق پس از ۲۸ مرداد در نامهای خطاب به آیت ا... زنجانی می نویسد : تاریخ حتما" اسم او را زنده نگه خواهد داشت , چرا كه « اومیتواند آموزش دهنده همه وطن دوستان باشد » و من در مقابل تمام بی حرمتی ها و كج اندیشی هایی كه دیگران نسبت به او داشتند , از طرف مردم از ایشان عذر خواهی می كنم
مصدق در خاطرات خود نقش باختر امروز را از یك لشكر در خدمت به مردم مهمتر ارزیابی می كند.
دكتر غلامحسین مصدق در خاطرات خود می گوید:مرگ دكتر فاطمی پدر را تكان داد بارها پدر را دیدم كه با چشمان گریان از او و فداكاری هایش یاد میكرد
دكتر كریم سنجابی رهبر جبهه ملی در سالهای بعد در خاطرات خود می نویسد:..از همان روزی كه شروع به كار كرد تا روزی كه حكومت مصدق ساقط گردید بنده این شهادت را میدهم كه نه قدما"و نه قلما"و نه لفظا" هیچ گونه خطایی و انحرافی از او ندیدم مردی بود شجاع و بی باك... در ملاقات با شاه خیلی از خود گستاخی نشان میداد...و حتی یك بار به شاه گفته بود:اگر تو نخواهی نخست وزیر شوی دكتر مصدق نمی خواهد شاه شود.
حسین شاه حسینی: مرحوم دكتر فاطمی نیرودهنده و تقویت كننده اصلی نهضت جبهه ملی ایران بود، كه جا دارد از او به عنوان شهید برتر نهضت ملی ایران یاد كرد.
و باید داستان قتل مظلومانه او را كه به قتل امیر كبیر شباهتی میبرد نوشته آید مكرر در مكرر تا یاد آنان كه بر وعده خود وفا كردند و ایمان خود را نفروختند از یادها نرود. سلطنت شاه با تیرباران شهید دكتر فاطمی در مسیری افتاد كه گرچه ۲۵ سال بعد اما سرانجام به رسوایی افتاد و جنایات رژیم تا آنجا پیش رفت كه سازمان عفو بین الملل در گزارش سال ۱۹۷۴و۱۹۷۵خود نوشت: در نقض حقوق بشر كارنامه هیچ كشوری تیره تر از ایران نیست..نوشته اند كه شهید دكتر فاطمی با خون خود مشروعیت را از حكومت كودتا گرفت.
در زمان احمد شاه قاجار هنگامی كه اطرافیان احمد شاه به او فهماندند كه باید رضا خان را بكشد و گرنه سلسله قاجار را منقرض خواهد كرد او در جواب گفت :جد من امیر كبیر را كشت و او بسیار عزیز شد ،اگر من رضا خان را اكنون بكشم او نیز امیر كبیر خواهد شد و خون امیر كبیر موجب انقراض سلسله قاجار شد و قاجار منقرض شد و به همین طریق نیز پهلوی با تیر باران شهید دكتر فاطمی كینهای شدید در ملی گرایان كاشت و سرانجام نیز با رسوایی تمام منقرض شد. به هر روی قبل از ۲۸ مرداد ایران در راه دموكراتیك شدن بود.
مزار سردار بزرگ نهضت ملی ایران شهید دكتر فاطمی بر طبق خواست او در جوار مزار شهدای سی تیر در ابن بابویه تهران قرار دارد . در حالی كه رژیم حتی سنگ قبر او را نیز دو نیم كرده بود و مزار خواهر فداكارش نیز در كنار مزار او است. بر سزار مزار او این شعر نوشته شده است:
بر سر تربت ما چون گذری همت خواه كه زیارتگه رندان جهان خواهد بود
تنها فرزند شهید دكتر فاطمی دكتر علی فاطمی دكترای خود را در رشته اقتصاد اخذ نموده است.
از همكاران این شهید كبیر میتوان: دكتر سعید فاطمی،شهید محمد مسعود، محمد علی سفری و... را نام برد.
چو بد كردی مباش ایمن از آفات كه واجب شد طبیعت را مكافات
۲۵ سال بعد وقتی شاه از برابر امواج انقلاب ملت میگریخت ، تنها سفارش یك نفر را به نخست وزیر منصوبش كه ادعای پیروی از مصدق را داشت ، نمود و آن آزموده دادستان دادگاه نظامی مصدق و یارانش بود و این در حالی بود كه بیشتر نزدیكان خود را در زندان جا گذاشته بود.
شعبان بی مخ و آزموده به خارج گریختند و در منتهای نكبت و بد نامی در حالی كه اكثر اعضای خانواده خود را از دست دادند ،از رنجهای زندگی خود می گفتند و می نوشتند .
نصیری ۲۵ سال بعد در اوائل انقلاب در صفحه تلویزیون ظاهر شد و این در حالی بود كه به حدی كتك خورده بود كه توانایی حرف زدن نداشت وچند روز بعد هم اعدام شد و میراشرافی هم چندی بعد اعدام شد
مولوی به درجات بالاتر رسید و سرانجام هلی كوپترش روی دكل برق فشار قوی سقوط كرد وتكه تكه شد.
سروان شقاقی كه در ۲۵ مرداد مامور دستگیری دكتر فاطمی بود تا درجه سرلشكری هم رسید و سرانجام زیر فشار شد ید شاه ، دست به خودكشی زد.
بختیار پس از مدتی چنان با شاه درگیر شد كه به خارج گریخت و توسط ساواك ترور شد.
و محمد رضا پهلوی كه در سال های بعد اطرافیان او را خدایگان اعلیحضرت آریامهر می نامیدند، پس از مدتی دربدری در حالی كه در ۴ ماه ۲۰ كیلو لاغر شده بود، با نكبت تمام در مصر مرد.
این جهان كوه است و فعل ما ندا ...
شهید دكتر فاطمی اگر چه زود رفت اما آنچه از او باقی ماند نام نیك بود و قاتلانش اگرچه دیرتر ماندند اما جز بد نامی ، چیزی از آنان باقی نماند.
چه زیبا دربارة این شهید بزرگ نوشته اند كه او مبارز عاشورائی بود .در عاشورا به دنیا آمد ، عاشورائی و پاكباخته و بی هیچ خودخواهی و منفعت طلبی در جهان زیست . چون سالار شهیدان عاشورا ، هم مورد كین جاهلان به ظاهر مذهبی و هم مورد كین ستمكاران و طاغوت زمانه بود و در نهایت هم عاشورائی و با شهادتی همیشه جاوید كه در دل آزادیخواهان همواره شور حسینی بر میانگیزد و داغ آن هرگز كهنه نمیشود ،چشم از جهان فرو بست .روحش شاد .
بخشی از اولین سرمقاله به قلم دكتر فاطمی دراولین روزنامه متعلق به خودش: (یكشنبه ۱۴ تیرماه ۱۳۲۱ اولین سرمقاله باختر به قلم حسین فاطمی):
خدا-ایران-آزادی
«...بالاخره باید برویم به نزد پدران.می شود با روی سیاه رفت؟مائیم و آیندگان با خفت و خواری میتوان در گور خفت؟ نه... این امر محال است...در راه انجام مقصود فداكاری می كنیم جانبازی می كنیم و تا لب پرتگاه میرویم ولی مردانه می كوشیم...»
بخشی از سرمقاله او در اولین رودر رویی مستقیم با رژیم در ۲۶ خرداد ۱۳۲۲ با عنوان ((یا مرگ یا زندگی)) : « ... پیش از هر چیز باید بداند مرگی كه میپذیرد حتما" قرین شرف و افتخار باشد همینطور است آن زندگی كه قبول میكند ودر پناه آن دقایق ایام را سپری میسازد با سرافرازی و شرف توام باشد...برخیز بیدار شو این خواب طولانی افتخار را از دست تو گرفت، تو مفتخر دنیا بودی...حیف از این نژاد كه سرور و سالار دنیا بوده منقرض شود...»
بخشهایی از اولین سر مقاله دكتر فاطمی برای باختر امروز پس از ترورنافرجام:« كشته شدن در راه نجات یك ملت بزرگترین افتخار است...تنها آتش مقدسی كه باید در كانون سینه هر جوان ایرانی همیشه زبانه بكشد این آرزو و ایده آل بزرگ و پاك است كه جان خود را در راه رهایی جامعه و نجات ملت خود از چنگال فقر و بدبختی و ظلم و جور بگذارد...این گلوله اینتلیجنت سرویس به پایداری و استقامت من افزود و مرا در راه خدمت به میهن عزیزم سرسخت تر و آهنین تر و فداكار تر نمود...» و او با خون خویش ثابت كرد كه كماكان بر عهدی كه از اول با خدای خویش بسته بوده تا پای جان پایدارمانده است .
دكتر فاطمی را به جرات میتوان بینظیرترین مبارز ملی ایران در قرن گذشته به شمار آورد كه گرچه در پرتو خورشید وجود مصدق تا حدی او كمتر شناخته شده اما نام او و مصدق همواره با یكدیگر عجین بوده و ملت ایران حداقل از یك قرن پیش تا كنون مبارز و آزادیخواهی چون او ندیده است. روحش شاد.